آنیتاآنیتا، تا این لحظه: 10 سال و 10 ماه و 8 روز سن داره

ماجراهای آنیتا

بازگشت آنیتا

بالاخره بعد از کلی تاخیر برگشتم این چند وقت که نبودم خیلی چیزها یاد گرفتم و خیلی خیلی هم شیطونتر شدم حالا یکی یکی تعریف می کنم راه رفتنم که دیگه حرفه ای شده و حتی می دوم و از هر جای بلندی بالا میرم مثل تخت و مبل و میز و.... و موقع پایین اومدن هم عقب عقبکی میام مثلا اینجا در حال بالا پایین پریدن روی تخت هستم که از کارهای مورد علاقم هست چیزهایی که بلد شدم بگم هم زیاده مثل صدای حیوانات : ببعی: بع بع - گاو: ماما-جوجه-پیشی..... کلمه خیلی کاربردی که یاد گرفتم نه هست و هر چی که نخوام خیلی کشدار میگم نه شوخی هم ندارم وقتی میگم نه واقعا یعنی نه دیگه از کلمه هایی که بلدم : میمی که هر وقت مامان رو ببینم یادش می افتم ما...
9 آبان 1393

بازگشت آنیتا

بالاخره بعد از کلی تاخیر برگشتم این چند وقت که نبودم خیلی چیزها یاد گرفتم و خیلی خیلی هم شیطونتر شدم حالا یکی یکی تعریف می کنم راه رفتنم که دیگه حرفه ای شده و حتی می دوم و از هر جای بلندی بالا میرم مثل تخت و مبل و میز و.... و موقع پایین اومدن هم عقب عقبکی میام مثلا اینجا در حال بالا پایین پریدن روی تخت هستم که از کارهای مورد علاقم هست چیزهایی که بلد شدم بگم هم زیاده مثل صدای حیوانات : ببعی: بع بع - گاو: ماما-جوجه-پیشی..... کلمه خیلی کاربردی که یاد گرفتم نه هست و هر چی که نخوام خیلی کشدار میگم نه شوخی هم ندارم وقتی میگم نه واقعا یعنی نه دیگه از کلمه هایی که بلدم : میمی که هر وقت مامان رو ببینم یادش می افتم مامان و بابا...
9 آبان 1393
1